تلخ و شیرین

اینجا از تلخ و شیرین روزگارم خواهم گفت اگر هستی یا علی...

تلخ و شیرین

اینجا از تلخ و شیرین روزگارم خواهم گفت اگر هستی یا علی...

یا خدا!!!!!!!!!!!

وقتی عزیترین کست مریضه و اشک از چشمات بند نمی یاد و باید جولوش با روحیه باشی ...جز توکل کاری میشه کرد؟؟؟فقط تحمل و توکل !!!مرغ زیرک چون بدام افتد تحمل بایدش........

نمیدونم!!!!!!!!





مه رخم جویم تورا در هر زمان همزمان من فدایت جسم و جان
رنگ و روی آسمان از روی تو نزد من نام تو اوج آسمان
از تو دارم انتظاری ای عزیز زیب خود را در حجاب خود بدان
سنگ را سنجش نشاید با طلا عفت خود را مسنجی با قران
یار محبوبم تو ای احساس عشق درد را پایان ده و دل کن عیان

“1376”

یاد و خاطرش!!!!!

چو انداختی

یارو! انگــار قَلــونی عشقو چاکُوندی تو دلُم
اومدی تُو زود بیــری آمو هنـو مُوندی تو دلُم
تیکاره ی بمب اتم کاس کوزمو رِختی به هم
یهــوئی نفهمـیدم چی چیـو پُوکُوندی تو دلُم
اَی بیگی نُطُق نکش هیچی نَمی گم به خدا
آم بوگـو چی جور اومِه عشقت ئی تُنـدی تو دلُم
گاهی وختا از کارات بد جوری گزگزه م می شه
اَشـیدم که عشقتـو چیجـور نشـُونـدی تو دلُم
سِی کو ئی دلو چیجوری پخش و پره کرده کارات
ولـی از بخـت بدم عشقــو تو رُونـدی تو دلُم
میتونی بیری بیگی من حرف هشلهف می زنم
تیکـاره ی جادوگـرا یه وردی خــُوندی تو دلُم
تو چو انداختی سعید عاشـق سینـه چاکته
آمو اَی پاپــی بشَن ، خـودتو چاکُوندی تو دلُم


11/ دی/1381


تفسیر واژه ها و اصطلاحات
با مدد از دفتر دوم شعر شیراز ( استاد بیژن سمندر )

قلونی qaluni: الکی ، بی دلیل ، بیهوده
چاکُوندن : تحمیل کردن . جادادن ( خودم )
تو tu : داخل ، درون
توُ to : تا
بیری biri : بروی
آمو amu: اما
آم : اما ( خودم )
هنو hanu : هنوز ، تاکنون
مُندی : مانده ای
تیکاره ی tikayey : شبیه ، حکایت
کاس کوزمو : کاسه و کوزه ام را ( خودم )
کاس کوزمو رختی به هم : کنایه از به هم ریختن روال معمول زندگی است ( خودم )
یٍهوئی yehovi : یکباره ، بی اطلاع و ناگهانی
چی چیو : چه چیزی را ( خودم )
پوکُوندی pokondi :پاره کردی ، قطع کردی
ای ay : اگر
ای بیگی نُطُق نکش ay-bigi-notoq-nakesh: اگر بگوئی حرف نزن
بوگو : بگو
چی جور اومه : چگونه آمد
ئی تُندی : به این سرعت
وختاvaxta : وقتها
بو : با
یی yey ( بر وزن می ) : یک
گزگزه gez-geze : چندش ، لرزش از تنفر
اًشیدم : در کار خودم حیرانم ، در کار خود گیج شده ام
سِی کو sey-ko نگاه کن
سِی کو ئی دلو چیجوری پخش و پره کرده کارات : ببین رفتار تو چگونه این دل مرا لت و پار کرده است ( خودم )
هشلهف hashalhaf: حرف یاوه و بیجا
چُو : شایعه
آمو اًی پاپی بشن : اما اگر پیگیر بشوند ، اما اگر تحقیق کنند


تذکر: واژه هایی که در انتهای آن عبارت ( خودم ) آمده است . بدین معنی است که این بنده ناچیز خدا از آنجائیکه در کتاب شعر شیراز عینا معادلی برای آن واژه نیافته است . لاجرم خود آن را تفسیر کرده است ، که امید است اساتید بنده را از نظرات اصلاحی را خود محروم نسازند.


عشق !!!مسخره است!!

مرحبا ای عاشقان دائم دم از دل میزنید
بر خیال کج خیالان مهر باطل میزنید
همدم دلدار خود با خاطراتش میشوید
انگ بد خواهی به هر انسان غافل میزنید

چرا مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن؟؟؟؟؟؟؟



خدایا خدایا ….اندازه همــــــــــــه آسمون و زمینت غم دارم .خــــــــــــــــــــــدا!!!!!!آخه چرا من ؟؟؟؟؟؟؟ها؟؟؟؟؟؟؟؟چرا من باید مجازات شم ؟؟خدایا بد رفتم خوب ..خدایا به حرفت وش نکردم خوب ....ولی من بنده ام!!!تو بند خواهش دل و نفس!!اما تو که خدایی..بزرگی ..با گدشتی چرا؟؟؟خدای همه زندگیمو پای یکی ریختم که باهام اینجوری رفتار کنه؟؟؟مگه روبروت بهت نگفتم اگه صلاح نیس از زنگیم بره ..اگه میخواد خوشبختم کنه بمونه ..ها؟؟؟؟؟نگفتم ؟؟؟موند روز به روزمپررنگ تر که آخرش اینجوری به سرم بیاری؟؟؟خواستی آزارم بدی؟؟؟اینم ملکه عذابم کردی؟؟؟ها؟؟؟وای منو ببخش یا خدا!!!!!!!
آخه گناه من چی بود؟؟؟؟عشق؟؟؟غلط کردم …..من چی براش کم گذاشتم بازم غلط کردم که کم نذاشتم …....یا خدا توکل به خودت .....